مصاحبه کاسپین ماکان (نامزد ندا) با نشریه Observer
کاسپین ماکان (نامزد ندا آقا سلطان) در مصاحبهای با نشریه Observer از سرگذشتش در قبل و بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد سخن میگوید. کاسپین و ندا هیچکدام علاقه چندانی به سیاست نداشتند و میدانستند که کاندیدا های انتخاباتی در رژیم جمهوری اسلامی از قبل و با دقت چیدمان شده اند و تلاش های پیشین در جهت اصلاحات درون نظام نیز با دخالت گروه مذهبی حاکم با شکست مواجه شده بودند و در نتیجه میدانستند که شرکت در انتخابات نمایشی رژیم، نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
اما کاسپین میگوید در حدود چهارمین شب قبل از این انتخابات بود که ناگهان چیزی تغییر کرد، در مناظره تلویزیونی میان دو کاندیدای اصلی، احمدی نژاد از موسوی به دلیل آنکه اجازه میدهد همراه با همسرش در مجامع دیده بشود انتقاد میکند و موسوی نیز در مقابل احمدی نژاد، وی را به دروغ پردازی مداوم متهم میکند. کاسپین میگوید که پس از مشاهده مناظره های تلویزیونی، همه را به حضور در انتخابات ترغیب میکرد تا شاید از بازگشت حکومت نظامی وابسته به احمدی نژاد جلوگیری شود، در مجموع هدف بیان مخالفت بود و نه صرفاً رأی دادن.
نتایج انتخابات با عجله بسیار اعلام شد و میلیونها ایرانی با توجه به نتایجی که به دست آمده بود احساس میکردند که فریب خورده اند و همراه با شکل یافتن جنبش سبز، مردم برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود به خیابانها آمدند. کاسپین میگوید که میکوشید برای جلوگیری از آسیب دیدن ندا در جریان تظاهرات خیابانی، وی را از حضور در آنها منصرف کند، اما به دلیل شجاعت ندا و هدف راسخش برای تحقق آزادی و دموکراسی برای ملت ایران، موفق به منصرف کردن وی نشد و حتی پس از شنیدن دلایل ندا، خود نیز تصمیم گرفت در این اعتراضات شرکت کند.
کاسپین میگوید که 6 روز پس از شهادت ندا، نیروهای سرکوبگر رژیم وی را دستگیر کرده و به زندان اوین میبرند. او میگوید بعد از آنکه دستگیر شد، دیگر دوست نداشت بازگردد و میخواست دوباره به ندا بپیوندد. او 2 هفته در سلول انفرادی بود و در خارج از سلول، وی را با چشمان بسته به نقاط دیگر زندان منتقل میکردند. کاسپین میگوید صدای ضرب و شتم، ناله و فریاد مردم را در محیط زندان میشنیده که غالباً جوانان دستگیر شده بودند و به دلیل انبوه بازداشت شدگان، حتی از حمام ها نیز برای نشاندن افراد روی زمین استفاده میشده است و از تمام افراد بازداشت شده میخواستند تا تمام اعمالی که در تظاهرات انجام داده اند را بنویسند.
کاسپین میگوید چهره بازجویانی که در چندین نوبت از وی سئوال میپرسیده اند را هرگز ندیده است؛ مأمورین طی بازجویی میخواستند اینگونه القاء کنند که ندا و کاسپین وابسته به اپوزوسیون جمهوری اسلامی هستند، در روز بعد آنها ادعا کردند که ندا میخواسته با خودکشی، چهره نظام اسلامی را تخریب کند اما واضح بود که خود بازجویان به اتهاماتی که وارد میکردند باور نداشتند. آنها کاسپین را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به او گفتند که قطعاً اعدام خواهد شد. او برای 40 روز به سلولی تازه منتقل شد ولی در این مدت از وی بازجویی صورت نمیگرفت و بازجویان در جلسه پایانی اذعان میکنند که نه کاسپین و نه ندا عضو هیچ گروه سیاسی نبوده اند.
وی میگوید که پس از آزادی به قید وثیقه 100 میلیون تومانی، هر روز و در ساعات اولیه صبح برای بازدید از مزار ندا به بهشت زهرا میرفته است؛ او میگوید همزمان با طلوع خورشید، مردم نیز از راه میرسیدند و آنجا همانند یک محل زیارتی میشد. او میگوید رفتنش از ایران به خواست خودش نبوده و باور دارد که جنبش سبز هنوز زنده است؛ ولی با توجه به محدودیت هایی که پیش رو داشت، اینکه مدام تحت نظر بود و نمیتوانست سکوتش را بشکند، تصمیم گرفت با سفری بسیار دشوار از کشور خارج بشود. او میخواهد برای بزرگداشت ندا نمایشگاهی برگزار کند و حال که از ایران رفته است، میتواند ندای خود را به گوش جهانیان برساند و سکوت را بشکند.
کاسپین ماکان (نامزد ندا آقا سلطان) در مصاحبهای با نشریه Observer از سرگذشتش در قبل و بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد سخن میگوید. کاسپین و ندا هیچکدام علاقه چندانی به سیاست نداشتند و میدانستند که کاندیدا های انتخاباتی در رژیم جمهوری اسلامی از قبل و با دقت چیدمان شده اند و تلاش های پیشین در جهت اصلاحات درون نظام نیز با دخالت گروه مذهبی حاکم با شکست مواجه شده بودند و در نتیجه میدانستند که شرکت در انتخابات نمایشی رژیم، نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
اما کاسپین میگوید در حدود چهارمین شب قبل از این انتخابات بود که ناگهان چیزی تغییر کرد، در مناظره تلویزیونی میان دو کاندیدای اصلی، احمدی نژاد از موسوی به دلیل آنکه اجازه میدهد همراه با همسرش در مجامع دیده بشود انتقاد میکند و موسوی نیز در مقابل احمدی نژاد، وی را به دروغ پردازی مداوم متهم میکند. کاسپین میگوید که پس از مشاهده مناظره های تلویزیونی، همه را به حضور در انتخابات ترغیب میکرد تا شاید از بازگشت حکومت نظامی وابسته به احمدی نژاد جلوگیری شود، در مجموع هدف بیان مخالفت بود و نه صرفاً رأی دادن.
نتایج انتخابات با عجله بسیار اعلام شد و میلیونها ایرانی با توجه به نتایجی که به دست آمده بود احساس میکردند که فریب خورده اند و همراه با شکل یافتن جنبش سبز، مردم برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود به خیابانها آمدند. کاسپین میگوید که میکوشید برای جلوگیری از آسیب دیدن ندا در جریان تظاهرات خیابانی، وی را از حضور در آنها منصرف کند، اما به دلیل شجاعت ندا و هدف راسخش برای تحقق آزادی و دموکراسی برای ملت ایران، موفق به منصرف کردن وی نشد و حتی پس از شنیدن دلایل ندا، خود نیز تصمیم گرفت در این اعتراضات شرکت کند.
کاسپین میگوید که 6 روز پس از شهادت ندا، نیروهای سرکوبگر رژیم وی را دستگیر کرده و به زندان اوین میبرند. او میگوید بعد از آنکه دستگیر شد، دیگر دوست نداشت بازگردد و میخواست دوباره به ندا بپیوندد. او 2 هفته در سلول انفرادی بود و در خارج از سلول، وی را با چشمان بسته به نقاط دیگر زندان منتقل میکردند. کاسپین میگوید صدای ضرب و شتم، ناله و فریاد مردم را در محیط زندان میشنیده که غالباً جوانان دستگیر شده بودند و به دلیل انبوه بازداشت شدگان، حتی از حمام ها نیز برای نشاندن افراد روی زمین استفاده میشده است و از تمام افراد بازداشت شده میخواستند تا تمام اعمالی که در تظاهرات انجام داده اند را بنویسند.
کاسپین میگوید چهره بازجویانی که در چندین نوبت از وی سئوال میپرسیده اند را هرگز ندیده است؛ مأمورین طی بازجویی میخواستند اینگونه القاء کنند که ندا و کاسپین وابسته به اپوزوسیون جمهوری اسلامی هستند، در روز بعد آنها ادعا کردند که ندا میخواسته با خودکشی، چهره نظام اسلامی را تخریب کند اما واضح بود که خود بازجویان به اتهاماتی که وارد میکردند باور نداشتند. آنها کاسپین را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به او گفتند که قطعاً اعدام خواهد شد. او برای 40 روز به سلولی تازه منتقل شد ولی در این مدت از وی بازجویی صورت نمیگرفت و بازجویان در جلسه پایانی اذعان میکنند که نه کاسپین و نه ندا عضو هیچ گروه سیاسی نبوده اند.
وی میگوید که پس از آزادی به قید وثیقه 100 میلیون تومانی، هر روز و در ساعات اولیه صبح برای بازدید از مزار ندا به بهشت زهرا میرفته است؛ او میگوید همزمان با طلوع خورشید، مردم نیز از راه میرسیدند و آنجا همانند یک محل زیارتی میشد. او میگوید رفتنش از ایران به خواست خودش نبوده و باور دارد که جنبش سبز هنوز زنده است؛ ولی با توجه به محدودیت هایی که پیش رو داشت، اینکه مدام تحت نظر بود و نمیتوانست سکوتش را بشکند، تصمیم گرفت با سفری بسیار دشوار از کشور خارج بشود. او میخواهد برای بزرگداشت ندا نمایشگاهی برگزار کند و حال که از ایران رفته است، میتواند ندای خود را به گوش جهانیان برساند و سکوت را بشکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر