Saturday, September 27, 1389 equals 2010 Saturday 18 September
گزارش مردمی؛ حکومت وحشت و ترور در ایران People report; rule by fear and terror in Iran
گزارش دریافتی كانون حمايت از خانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها: ساعت 10 شب روز 24 شهريور با همسرم برای قدم زدن و بحث و گفتگو در مورد مشکلات خانوادگی از خانه بیرون آمدیم و سر خیابان روی صندلی های ایستگاه اتوبوس نشسته بودیم و در حال گفتگو و همسرم در حال گریه بود . The report received support from family life center and Bakhtgan arrests: 10 pm on 24 September with my wife to walk and talk and talk about family problems and the head came out of his home on the street were sitting in chairs in the bus station and talking and my wife was in tears. نیم ساعتی بدین منوال گذشت يك دفعه با صدای ترمز ماشینی متوجه شدم كه پیکان سفیدی پیش پایمان ترمز کرد و مامور نیروی انتظامی با لباس فرم بیرون پرید و به طرف ما آمد. That method over a half hour time voice skid white arrows before I realized that my leg braking and police officers jumped out with a dress form and came toward us. قبل از هر صحبتی گوشی های مارا از دستمان گرفت و به زور ما را سوار ماشین بردند و در حین انتقال تمامی فیلم ها و عکس های داخل گوشی ها را بخصوص گوشی خانمم که تمام فیلم ها و عکس های خانوادگی بود را تا کلانتری کامل نگاه کردند. Before any mention of our phones and took my hand to force us into a car and was taken during the transfer of all videos and photos into the phone, especially to my wife that all phone videos and family pictures to the police station was full looked . در کلانتری نیز افسر نگهبان و بقیه همچنین از گوشی من اهنگ ندای سهراب که به کشته شدن ندا اقا سلطان مربوط می باشد را نگاه كردند. Guard officer in the police station and the rest of the songs from my phone call that killed Sohrab Neda is related to looked at. سریعا با مرکزشان تماس گرفتند گویی که اسامه بن لادن را گرفته باشند 45 دقیقه بعد من و همسرم را در اطلاعات نیروی انتطامی شهرستان دستبند زده حاضر کردند. Mrkzshan contacted immediately if that Osama bin Laden have taken 45 minutes later my wife and I in the Force Information Anttamy bracelet torn city were present. شروع به بازجویی كرده و مارا از هم جدا نمودند و تا صبح در بازداشتگاه نگهداری كردند. Start our investigation and were separated and were kept in detention until morning. مجدداً از صبح پس از دو ساعت سوال و جواب و بازجویی ما را به داسرای شهرستان انتقال داده و يك پرونده سياسي براي ما تشكيل دادند. Again after two hours of the morning and answer questions and interrogated us Dasray city moved for us and a formed a political case. یک ساعتی را در دادسرا منتظر شعبه بودیم و با ترس و لرز منتطر مجازات و گناهی که خود خبر نداشتیم بودیم . Prosecutors wait for an hour in the branch and we were shivering with fear and guilt and punishment Mnttr news that we did not. بعد از دو ساعت ساعت 12.5 اخر وقت اداری مارا به بازرسی دادگاه انتقال دادند که قاضی آنجا متوجه وضعيت بيگناهي ما شد و دستور داد كه مارا آزاد كنند . After two hours, 12.5 hours the last time our office have moved the court to inspect the status of a judge there found innocent and we ordered our release. فقط به خاطر یک آهنگی که داخل گوشی من بود من و خانمم از ساعت 10 تا 12.5 فردا با هزار نوع بازجویی و تهمت و ترس و وحشت سپری کردیم . Just because a song inside my phone and my wife was from 10 to 12.5 hours tomorrow with a thousand types of interrogation and accusations, and fear we have passed. طوری که طي یکی دو شب گذشته همسرم ديگر جرأت بیرون آمدن از خانه را ندارد. So that during one of the other two last night, my wife dared not come out of the house.
گزارش مردمی؛ حکومت وحشت و ترور در ایران People report; rule by fear and terror in Iran
گزارش دریافتی كانون حمايت از خانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها: ساعت 10 شب روز 24 شهريور با همسرم برای قدم زدن و بحث و گفتگو در مورد مشکلات خانوادگی از خانه بیرون آمدیم و سر خیابان روی صندلی های ایستگاه اتوبوس نشسته بودیم و در حال گفتگو و همسرم در حال گریه بود . The report received support from family life center and Bakhtgan arrests: 10 pm on 24 September with my wife to walk and talk and talk about family problems and the head came out of his home on the street were sitting in chairs in the bus station and talking and my wife was in tears. نیم ساعتی بدین منوال گذشت يك دفعه با صدای ترمز ماشینی متوجه شدم كه پیکان سفیدی پیش پایمان ترمز کرد و مامور نیروی انتظامی با لباس فرم بیرون پرید و به طرف ما آمد. That method over a half hour time voice skid white arrows before I realized that my leg braking and police officers jumped out with a dress form and came toward us. قبل از هر صحبتی گوشی های مارا از دستمان گرفت و به زور ما را سوار ماشین بردند و در حین انتقال تمامی فیلم ها و عکس های داخل گوشی ها را بخصوص گوشی خانمم که تمام فیلم ها و عکس های خانوادگی بود را تا کلانتری کامل نگاه کردند. Before any mention of our phones and took my hand to force us into a car and was taken during the transfer of all videos and photos into the phone, especially to my wife that all phone videos and family pictures to the police station was full looked . در کلانتری نیز افسر نگهبان و بقیه همچنین از گوشی من اهنگ ندای سهراب که به کشته شدن ندا اقا سلطان مربوط می باشد را نگاه كردند. Guard officer in the police station and the rest of the songs from my phone call that killed Sohrab Neda is related to looked at. سریعا با مرکزشان تماس گرفتند گویی که اسامه بن لادن را گرفته باشند 45 دقیقه بعد من و همسرم را در اطلاعات نیروی انتطامی شهرستان دستبند زده حاضر کردند. Mrkzshan contacted immediately if that Osama bin Laden have taken 45 minutes later my wife and I in the Force Information Anttamy bracelet torn city were present. شروع به بازجویی كرده و مارا از هم جدا نمودند و تا صبح در بازداشتگاه نگهداری كردند. Start our investigation and were separated and were kept in detention until morning. مجدداً از صبح پس از دو ساعت سوال و جواب و بازجویی ما را به داسرای شهرستان انتقال داده و يك پرونده سياسي براي ما تشكيل دادند. Again after two hours of the morning and answer questions and interrogated us Dasray city moved for us and a formed a political case. یک ساعتی را در دادسرا منتظر شعبه بودیم و با ترس و لرز منتطر مجازات و گناهی که خود خبر نداشتیم بودیم . Prosecutors wait for an hour in the branch and we were shivering with fear and guilt and punishment Mnttr news that we did not. بعد از دو ساعت ساعت 12.5 اخر وقت اداری مارا به بازرسی دادگاه انتقال دادند که قاضی آنجا متوجه وضعيت بيگناهي ما شد و دستور داد كه مارا آزاد كنند . After two hours, 12.5 hours the last time our office have moved the court to inspect the status of a judge there found innocent and we ordered our release. فقط به خاطر یک آهنگی که داخل گوشی من بود من و خانمم از ساعت 10 تا 12.5 فردا با هزار نوع بازجویی و تهمت و ترس و وحشت سپری کردیم . Just because a song inside my phone and my wife was from 10 to 12.5 hours tomorrow with a thousand types of interrogation and accusations, and fear we have passed. طوری که طي یکی دو شب گذشته همسرم ديگر جرأت بیرون آمدن از خانه را ندارد. So that during one of the other two last night, my wife dared not come out of the house.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر