پنجشنبه

«حقوق بشر اسلامی» شان که اين است...
در ميان اين همه شلوغی، و حتماً از آنجا که در هفته های اخير حکومت اسلامی خيلی حواسش پی سلامت و رفاه زنان ايران بوده، همايشی در ايران برپا شده با عنوان همايش حقوق زن. در اين همايش خانمی به نام نسرين پيرسمساری، که مدير کل امور خانواده و زنان استانداری آذربايجان شرقی و عضو هيات امناي كميسيون حقوق بشر اسلامي است، سخنرانی مبسوطی فرموده و گفته اند که قبل از انقلاب زن ها حضورشان در اجتماع کمرنگ بوده ولی پس از انقلاب «امام جايگاه زن را ترسيم کرده و راه و دريچه ی جديدی را برای زنان ما گشودند». بعد هم اضافه کرده اند که: «دغدغه ی زنان ما وکيل و وزير شدن نيست؛ آن چيزی که مهم است تربيت، شوهر داری و مادر خوب بودن است؛ اگر چه امام برای مشارکت فعال اجتماعی هم نوشته ها و بيانات قابل تاملی داشته اند». البته به نظر می آيد که «مشارکت فعال اجتماعی» هم برای زن ها از نظر اين خانم و طرفداران ديگر حکومت اسلامی، مديرکل و وکيل شدن زن های زن ستيز و جلوگيری از وزير و وکيل شدن زن های پيشرو و مترقی و نشاندن آن ها در خانه و شوهر داری و بچه داری کردن است.ايشان، ضمناً، بدبختی زنان را زير سر «تحجرگرايان و تجددگرايان التقاطی» دانسته و برای کسانی که چون من نمی دانند اين چه نوع گروهی است توضيح داده اند که «آن ها به نام دفاع از حقوق زن دين را ناکارآ و جدا بافته تلقی می کنند، و جامعه ی زنان کشور را به خطر انداخته اند»! اين خانم «حقوق بشر اسلامی» حضرت فاطمه را الگوی زنان عصر حاضر و آينده می داند و دليلش هم اين است که حضرت فاطمه از حقوق خود دفاع نمی کرد بلکه از حق ولايت دفاع می کرده اند! ايشان، پس از اينکه مسايل زنان ما را در اين همايش حل کردند، به مسايل زنان ترکيه پرداخته و از سازمان های حقوق بشر خواسته اند که از زنان محجبه ی ترکيه در مقابل دادگاه قانون اساسی ترکيه «که افرادی لاييک آن را اداره می کنند» بايستند.و بالاخره، شاه بيت سخنرانی ايشان درباره ی کنوانسيون رفع تبعيض از حقوق زنان و «نشست پکن» بود که اين نوع تلاش ها را «انفعالی » خوانده و سخنان مششع خود را اين گونه تمام کرده اند که: «تا انديشه های نورانی امام راحل و الگوی حضرت زهرا (س) را داريم مراجعه به الگوهای ديگر امری بيهوده و بی حاصل خواهد بود».واقعاً شما فکر می کنيد وقتی «حقوق بشری» های حکومت اسلامی اين گونه می انديشند متعصبين شان چگونه به دنيا نگاه می کنند؟
ندا را که نکشته ايد (!)، بفرمائيد با مهسا چه کرده ايد؟
يکی از خبرنگاران که نمی خواهد نامش فاش شود از ايران گزارش داده است که از وضعيت مهسا امرآبادی، خبرنگار پر تلاش روزنامه ی اعتماد ملی در زندان های حکومت اسلامی بسر می برد، خبری در دست نيست. داستان از اين قرار است که پليس امنيت تهران برای دستگيری مسعود باستانی، همسر مهسا، که خود يکی از خبرنگاران سرشناس ايران است، به خانه ی آنها يورش برد، و پس از آنکه معلوم شد مسعود باستانی در منزل نيست، مهسا را که باردار هم هست، به همراه دو تن ميهمانشان، «بهزاد باشو»، کاريکاتوريست روزنامه ی سرمايه، و يک شهروند ديگر، دستگير و به زندان بردند. مسعود باستانی که برای انجام کاری از خانه خارج شده بود، پس از بازگشت و با شنيدن خبر دستگيری همسرش بلافاصله به پليس امنيت و دادگاه انقلاب مراجعه کرده و ضمن معرفی خود جويای همسرش می شود. اما آن ها ضمن بی اطلاعی از مهسا نه تنها از بازداشت او خودداری می کنند بلکه وجود هر گونه پيگردی در مورد او را تکذيب می کنند. با اين همه، در بار دومی که باستانی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده و از همسرش سراغ می گيرد او را هم دستگير و زندانی می کنند.در حال حاضر هيچ کس از وضعيت مهسا خبری ندارد و معلوم نيست که اين زن باردار در چه شرايطی و در کدام زندانی به سر می برد.

هیچ نظری موجود نیست: