من هنوز درد شرکت نکردن درتضاهرات تیر ۱۳۷۸ را در سینه دارم. خیلی از ما آن روزها میتوانستیم به دانشجویان بپیوندیم. اگر رفته بودیم، اگر ۲۰۰،۰۰۰- ۳۰۰،۰۰۰ نفر از همین ما ۱۸ تیر در دانشگاه بودیم، شاید عزت الله ابراهیم نژاد، فرشته علیزاده و منوچهر محمدی هنوز با ما بودند. شاید ندا ها و سهراب ها فدا نمی شدند تا بقای جنبش سبز آزادی تضمین شود. شاید محمد رضا و آرش اعدام نمی شدند تا یک بار دیگر جهان به شقاوت این حکومت اعتراف کند. هرمان هسه جایی میگوید درون هر یک از ما مسیحی بر صلیب است. مسیح من جنبش دانشجویی است بر صلیب خیابان های تهران در آن تیر حماسه آفرین. اما من نرفتم و ما نرفتیم و آنان تنها ماندند.۲۲ بهمن روز آخر است. هرچه اتفاق بیفتد، برویم یا نرویم، ۲۳ بهمن ایران چهره ای دیگر خواهد داشت. این را همه خوب میدانیم. میان نسل جوان ایران و این دیکتاتوری لجام گسیخته نبردی در جریان است که از آن تنها یک سوی “زنده” بیرون خواهد آمد. این را نسل من، نسل جوان دیروز، خوب میداند. ما نبرد را در روزهای داغ سالهای ۵۸-۶۰ باختیم، و در سالهای سیاه دهه شصت رژیم جانمان را گرفت. به حرفهای سخن گویان رژیم کودتا خوب توجه کنیم. این ها به کمتر از نابودی یک نسل راضی نیستند.امسال هم ۳۰ خردادی داشیم تاریخی، و ۲۲ بهمنی داریم تاریخی تر. یا با حضورمان در خیابان و میدان، با فریاد هایمان بر سر خصم میکوبیم، یا آنان سر یک نسل دیگر را به دار آونگ میسازند. نسل جوان امروز ایران بسا از نسل من هوشیارتر است. ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در مقایسه با ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ این هوشیاری را نشان داد. باشد که ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ هم در مقایسه با ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، درایت فرزندان ما را به نمایش گذارد. باشد که نسل جوان امروز با حضور گسترده و قهرمانانه در سرتاسر ایران و بخصوص تهران، خود و ایران را از سقوط در ۳۰ سال تاریکی نجات دهند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر