دوشنبه

حمله بسیجی ها و سپاهی ها به دانشجویان معترض پلی تکنیک




مرگ امیر ساران به روایت خانواده اش


الهه نازجو ادامه داد:" پزشک شوهرش به وی گفته است، که مرگ مشکوک بوده و آنها نمیدانند که دقیقا چه اتفاقی افتاده اما این احتمال وجود دارد که مسمویت شدید موجب دگرگونی حال امیر ساران شده باشد."
***


کميته گزارشگران حقوق بشر


خبرهای بد همیشه کوتاهند. همیشه وقتی شماره زندان می افتد روی صفحه تلفن، باید بدانی که خبری هست، مخصوصا وقتی دوباره و چندباره تکرار می شود و تو نمی توانی جواب بدهی.

رسیده ای به خانه، بی خیال؛ و یکهو، خبرت می کنند که باز هم مرگی دیگر و این بار امیر ساران.

" خبرداری؟ از رجایی شهر تماس گرفتند و گفتند؟" و انگار دنیا روی سرت خراب می شود.

***

خانه شلوغ است، حالا دیگر همه آمده اند. از دور و نزدیک. به مقابل در که می رسی، هنوز در دلت خدا خدا می کنی، که در باز شود و یک نفر خندان بگوید" خبر دروغ بوده" اما صدای گریه و همهمه و لباس های سیاه رنگ، چیز دیگری می گوید.

همسر امیرساران، گوشه ای نشسته است و آرام اشک می ریزد و دیگران نیز چون او .

تلفن پشت تلفن، زنگ پشت زنگ. پیام تسلیت است که روانه می شود به سوی این خانه، اما به قول الهه نازجو، "دیگر چه فایده، وقتی همسرش نیست."

دیروز پنج شنبه منتقلش کردند به بیمارستان رجایی ، وقتی ما را خبر کردند و به بیمارستان مراجعه کردیم درحال اغما بود، وضعیتش خیلی نامناسب بود. اما جواب ندادند که چه شده " اینها را الهه نازجو همسر امیر ساران می گوید و ادامه می دهد:" درحالی که همسرم در اغما بود و توان حرکت نداشت، دست هایش را با دست بند به تخت بسته بودند."

او می گوید:" روز دوشنبه زمانی که بچه ها به ملاقات پدرشان رفته اند، حال او خوب بوده و روز سه شنبه نیز از زندان تماس گرفت و سالم بود."

با این حال بابک ساران ( پسر امیر ساران) می گوید" وقتی روز دوشنبه برای ملاقات رفتیم، او را به سالن نیاوردند به دلیل اینکه شرایط جسمانی نامساعدی داشت، اما برای اینکه مادرم نگران نشود، موضوع را به او نگفتم."

برخی از زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر می گویند، امیر ساران، در ماههای اخیر دارای وضعیت جسمانی نامناسبی بوده است، با این وجود دادگاه انقلاب و اداره اطلاعات شهریار درخواست های متعدد همسر وی برای گرفتن مرخصی را نادیده گرفتند.

الهه نازجو که خود نیز در سال 83 به دلیل تحصن در برابر دفتر سازمان ملل با خواست آزادی زندانیان سیاسی، بازداشت و یک ماه در بازداشتگاه 209 زندان اوین به سر برد، درحالی که گریه می کند می گوید:" چندین بار مراجعه کردم برای گرفتن مرخصی، چقدر به دادگاه گفتم اجازه بدید ببرمش بیرون از زندان، تا معالجه شود اما کسی توجه نکرد."

امیر ساران، با وجود داشتن حکم قطعی 16 سال حبس تعزیری، در طی 5 سال گذشته تنها یکبار حق استفاده از مرخصی را بدست آورد که در پایان مهلت مرخصی اش، توسط ماموران اطلاعات در منزلش بازداشت و به زندان منتقل گردید. همسر امیرساران می گوید:" یکی از پزشکان بیمارستان، گفت که عفونت سراسر بدن همسرم را گرفته بود و همچنین پزشکان برای وی تشخیص خونریزی مغزی را داده اند."

الهه نازجو ادامه داد:" پزشک شوهرش به وی گفته است، که مرگ مشکوک بوده و آنها نمیدانند که دقیقا چه اتفاقی افتاده اما این احتمال وجود دارد که مسمویت شدید موجب دگرگونی حال امیر ساران شده باشد."

خانواده ساران، با نوشتن شکایت نامه ای علیه رئیس زندان رجایی شهر و مسئول بهداری زندان، قصد دارند تقاضای کالبدشکافی جسد را بدهند. با این حال آنها می گویند که نمی دانند چه پیش خواهد آمد، آیا امیر ساران نیز به مانند سایر زندانیان سیاسی، شبانه دفن خواهد شد؟ یا مسئولان اجازه می دهند دلایل مرگ وی روشن شود.

هم اکنون پیکر این زندانی سیاسی در بیمارستان رجایی کرج قرار دارد و قرار است، فردا مطابق با دستور وزارت اطلاعات در مورد آن تصمیم گیری شود.

در مورد امیر ساران

امیر ساران، در خرداد ماه سال 82 در منزلش در شهریار بازداشت شد. وی سپس از سوی دادگاه انقلاب شهریار به اتهام تشکیل گروه غیرقانونی به تحمل 8 سال زندان محکوم شد. و با به اجرا درآمدن حکم 8 سال حبس تعلیقی اش که پیش تر به دلیل شرکت در تجمع اعتراضی در برابر هتل لاله دریافت داشته بود، مجموعا به تحمل 16 سال حبس محکوم شد. وی که در 5 سال گذشته تنها یکبار حق استفاده از مرخصی را پیدا کرد، در مصاحبه ای اعلام کرده بود که "از آن جا که خود را گناهکار نمیداند به زندان بازنخواهد گشت"

وی چندین بار درجریان اعتصاب غذای زندانیان در زندان رجایی شهر کرج، دست به اعتصاب غذا زد. و یکبار در اعتراض به بازداشت همسرش، لبهای خود را در زندان دوخت.

***

حالا دیروقت است و باید راه بیفتی از شهریار به سمت تهران. و نمیدانی که آیا این بار، خانواده ی این زندانی سیاسی، مجالی خواهند یافت تا پیکر او را تشیع کنند و مراسمی برایش برگزار کنند یا اینکه باز هم مراسمش، " اقدام علیه امنیت ملی" تلقی می شود و با چند احضار و تهدید، ناچار لغو می شود.؟

**

یادش گرامی باد

آغاز دوباره دانشجو ربائی امنیتی


کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت با صدور اطلاعیه ای اعلام داشت، شبنم مددزاده – دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج و عضو هیئت رئیسه شورای تهران دفتر تحکیم- از صبح پنجشنبه 2 اسفند ماه ناپدید - امنیتی- شده است.

وی دانشجوی سال سوم کامپیوتر دانشگاه تربیت معلم کرج است و پس از خروج خوابگاه گرفتار آدم ربائی امنیتی – سیاسی شد و ساعت 2 بعداز ظهر همان روز از بردار وی تلفنی خواسته شد که با مراجعه به پاسگاه رجایی شهر کرج وی را تحویل بگیرد. وی به سمت پاسگاه روانه شد اما دیگر بازنگشت. از سرنوشت این خواهر و برادر اطلاعی در دست نیست.

دانشجویان دانشگاه تربیت معلم کرج از روز سه شنبه در اعتراض به نحوه توزیع غذا در خوابگاه های این دانشگاه شروع به جمع آوری امضا کرده بودند.

10 روز پیش نیز"سحر یزدانی" فعال دانشجویی دانشگاه شیراز در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برد.


در آستانه سخنرانی در پارلمان اروپا
گزارش شیرین عبادی
از وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران

به دعوت نشریه جهانی "دیدبان حقوق بشر" و تلویزیون "کانواس" بلژیک با حضور بیش از 500 تن که عمدتا بلژیکی و جمعی از ایرانیان بودند، خانم شیرین عبادی به همراه آقای عبدالکریم لاهیجی در"کای تئاتر" بروکسل سخنرانی کردند. خانم عبادی که به قصد سخنرانی در پارلمان اروپا راهی بروکسل شده است در این مراسم با استقبال وسیع حاضران روبرو شد.

خانم عبادی گفتار خود را این گونه آغاز کرد :

ایران تا کنون دو کنوانسیون جهانی حقوق بشر را پذیرفته و متعهد به اجرای آن است. هم چنین در مجامع بین المللی مدعی اجرای مفاد قوانین حقوق بشر در ایران می شود. ایران حتی در سال گذشته تقاضای عضویت در مجمع حقوق بشر را کرد که مورد موافقت قرار نگرفت. این مقدمه را از این جهت گفتم که دولت ما مدعی قبول اجرای مفاد قوانین حقوق بشر در ایران است و حالا می خواهیم ببینیم که آیا آنچه مدعی است را انجام می دهد یا خیر؟

مهم ترین اصل در حقوق بشر نفی هرگونه تبعیض مذهب، جنسیت، قومیت، و جایگاه های اجتماعی و اقتصادی است. ما در قوانین کشورمان بسیار تبعیض ها بین زن و مرد داریم که من به چند مورد آن اشاره می کنم.

طبق قوانین جاری در ایران ارزش جان زن نصف مرد است. این بدان معنی است که اگر زنی مورد تهاجم واقع شده و یا در تصادف نقص عضو پیدا کند و خساراتی بر وی وارد شود میزان خسارتی که به زن می دهند همیشه نصف مرد است. در موردی دیگر شهادت دو زن در دادگاه همیشه برابر شهادت یک مرد است. یا این که یک مرد می تواند چهار همسر داشته باشد.

زن های ایران با این قوانین مخالفند و مخالفت خود را به صورت مسالمت آمیز بیان می کنند و می خواهند که برابری حقوقی حاصل شود. در دو سال گذشته برای حدود 50 نفر از فعالین زن در ایران پرونده تشکیل شده است و آنان را به دادگاه برده اند و بعضی از آنان به حبس های طویل المدت محکوم شده اند . من به عنوان نمونه از خانم عالیه اقدام دوست نام می برم . او در دادگاه به سه سال حبس محکوم شد و در ماه گذشته به زندان برده شد تا سه سال حبس خود را تحمل کند. گناه این زن این بود که می گفت نمی خواهم شوهرم زنی دیگر بگیرد و قاضی دادگاه او را به اقدام علیه امنیت ملی متهم کرد! . من که وکالت این ایشان را بر عهده داشتم در دادگاه به قاضی گفتم آیا این که این زن گفته من نمی خواهم شوهرم زن دیگری بگیرد باعث می شود که امنیت ملی ما خدشه دار شده و امریکا به ایران حمله کند؟ . متاسفانه ایشان اکنون در زندان است و بقیه فعالین حقوق زنان نیز ممکن است به دادگاه برده شده و محکوم شوند و به زندان بروند. این وضعیت نشان می دهد که حکومت ما میزان تحملش پائین است و تحمل کمی در انتقاد از خود نشان میدهد. به عنوان نمونه اگر کسی در مطبوعات به قانون اساسی انتقاد کند نشریه مربوطه تعطیل شده و شخص نویسنده را بازداشت می کنند. واقعیت این است که سطح تحمل دولت آنقدر پائین است که باعث حیرت می شود. مثلا آقای کبودوند که یکی از موکلان من است متهم به تاسیس سازمان حقوق بشر در کردستان است و محکوم به تحمل 10 سال زندان شده و اکنون در زندان بسر می برند. یا اینکه در 10 روز گذشته درگیری بین دانشجویان و پلیس پیش آمده و دولت می خواهد چندین شهید را در دانشگاه ها دفن کند و در آنجا آرامگاه ایجاد کند و دانشجویان با این امر مخالفت کرده و پلیس با آنان درگیر شده و متاسفانه پلیس رسمی و لباس شخصی ها به ضرب و شتم دانشجویان پرداخته اند و در نهایت 6 دانشجو هم دستگیر شده اند. کانون مدافعان حقوق بشر دفاع از این دانشجویان را به عهده گرفته است و هم چنین از طرف دانشجویان برعلیه پلیس اعلام جرم کرده ایم.

یکی دیگر از مسائلی که جامعه ایران از آن رنج می برد مجازات هائی است که موازین حقوق بشر را نقض می کند، مانند سنگسار، پرتاب از کوه یا به صلیب کشیدن یا قطع دست و پا است و متاسفانه این قوانین اجرا هم می شود. در این میان باید دید کسی که دست و پای او قطع می شود آیا توانائی زندگی دارد؟ آیا اگر می مرد بهتر نبود؟ . مورد دیگری که باید به آن اشاره کرد افزایش اعدام ها در ایران است. واقعیت این است که از ابتدای ماه ژانویه تا کنون 38 نفر در ایران اعدام شده اند که دو نفر از آنان مرتکب جرم در سن زیر 18 سال شده اند. طبق گزارش سازمان عفو بین الملل، ایران در سال گذشته دارای بیشترین اعدام افراد زیر 18 سال بوده است. در این شرایط جالب است که یونیسف درایران به جای اینکه دولت ایران را مجبور کند که دست از اعدام نوجوانان بردارد به رادیوی دولتی ایران جایزه میدهد.

در ایران تبعیض مذهب وجود دارد. موضوع بدین قرار است که در قوانین ایران مذهب رسمی شیعه و سایر ادیان نیز مانند کلیمیان، مسیحیان و زرتشتیان به رسمیت شناخته شده اند و این یعنی اینکه مذاهب دیگر به رسمیت شناخته نمی شوند و حقی ندارند. از طرفی در ایران تعدادی بهائی وجود دارند که از هیچ حقی برخوردار نیستند و حتی از اول انقلاب نتوانسته اند به دانشگاه بروند و اکنون 7 نفر از سران بهائی در زندان بسر می برند که من و همکارانم هنوز اجازه نیافته ایم تا با آنها ملاقات کنیم و پرونده های آنان را بخوانیم. این بی میلی حکومت تنها ناظر به بهائیان نیست بلکه حتی شامل معتقدین مسلمان و شیعان هم می شود. در 20 روز گذشته به دراویش گنابادی در اصفهان حمله کرده و حسینیه آنان را خراب کرده و حدود 40 نفر از آنان را دستگیر کردند در حالی که آن ها هم مسلمانند و هم شیعه. این طرز تفکر حکومت ماست.

در ماه خرداد انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار می شود اما مردم ایران آزاد نیستند به کسانی که دلشان می خواهند، اعم از انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شوراهای شهر رای بدهند. واقعیت این است که صلاحیت کاندیداها ابتدا باید از طرف شورای نگهبان تایید بشود و سپس مردم به کسانی که آن ها تایید کرده اند رای بدهند. اما جالب توجه است که اعضای شورای نگهبان منتخب مردم نیستند.عملکرد این شورا در سال های گذشته به این صورت بوده است که هر کس که انتقادی مطرح کرده در انتخابات رد صلاحیت شده است. حتی کسانی که در پارلمان انتقادی کرده اند در دوره بعد مورد تایید این شورا قرار نگرفته و رد صلاحیت شده اند. این نشان می دهد کسانی که حتی از کانال شورای نگهبان می گذرند آنقدر ها هم آزاد نیستند.

آخرین مسئله ای که می خواهم با شما مطرح کنم وضعیت ناگوارحقوق کودکان درایران است. در حقیقت سن مسئولیت کیفری در ایران خیلی پائین است. به شکلی که برای دختر 9 سال و برای پسر 15 سال می باشد. یعنی اگر یک دختر 10 ساله مرتکب جرمی شود همانگونه مجازات می شود که یک زن 40 ساله، و قانون با او به یک صورت برخورد می کند. به این ترتیب می بینید در کشوری که زنان نصف مردان حق دارند، تکلیف آنان 6 سال زودتر از مردان شروع می شود. سن ازدواج در ایران بسیار پائین است. یعنی برای دختر 12 سال و برای پس 15 سال است. در کشور ما قانون کودک را مثل شیئی متعلق به مرد می داند. بموجب قانون اگر مردی کودک خردسالی را بکشد، اگر نتواند رضایت خانواده او را بگیرد اعدام می شود، اما اگر کودک خود را بکشد اعدام نشده و حداکثر به 10 سال زندان محکوم می شود. یعنی درحقیقت کشتن فرزند از موارد تخفیف مجازات می باشد .

مردم ایران با این قوانین مخالفند و مدافعان حقوق بشر سال هاست که برای اصلاح این قوانین مبارزه می کنند.

باید یاد آور شوم دفاع از حقوق بشر در ایران قبل از انقلاب، بر عهده "لیگ حقوق بشر ایران" با مسئولیت آقای عبدالکریم لاهیجی بوده است و این حرکت در ابتدا این گونه و با این مرکز شروع شد. و در سال های اولیه انقلاب هم از حقوق بشر حرف زدن مثل راه رفتن در خیابان با بمب بود و به همین دلیل یا تعدادی از فعالین حقوق بشر به زندان رفتند و یا ترک وطن کردند و سال ها طول کشید تا آرام آرام صحبت کردن از حقوق بشر در ایران به میان آمد.

حتما شما از خود سئوال می کنید این همه سال مدافعان حقوق بشر در ایران چه کردند و آیا حرکت آنان دارای نتیجه ای هم بود؟

من باید بگویم که بله. ما توانستیم چند قانون از قوانین جاری را اصلاح کنیم. از جمله در سال 2004 قانون حضانت را به نفع مادران اصلاح کردیم، اما هنوز مشکلات زیاد است و با این همه مردم به فعالیت خود برای تغییر قوانین تبعیض آمیز ادامه می دهند. مردم ایران قدردان کسانی هستند که در این راه فعالند.

پس از خانم عبادی، عبدالکریم لاهیجی طی سخنانی گفت:

حکومت ایران به شکلی الیگارشی عمل می کند و تصمیمات عمده عموما از طرف ولی فقیه گرفته می شود و می دانیم که مفاد جهانی حقوق بشر در ایران اجرا نمی شود و این امربصورتی آشکار قابل ملاحظه است. اصولا دولت ایران به صحبت هائی که در مجامع بین المللی زده می شود ارجی نمی گذارد و کنوانسیون هائی را هم که امضا کرده است را محترم نمی دارد و به مفاد آن عمل نمی کند و نمونه آن دستگیری فعالین زن و روزنامه نگاران و فعالین سیاسی است که با کوچک ترین انتقاد به زندان های یک یا دو یا سه ماه یا بسیار طولانی تر محکوم می شوند. این امر در شهرهای مختلف ایران قابل مشاهده است و نوع برخورد با دانشجویان دانشگاه ها و سطح تحمل بسیار پائین حکومت نشان دهنده عدم اعتمادی است که به قشرها گوناگون جامعه دارد.

علیرغم همه این ها، چشم انداز آینده روشن است، البته در پناه کوشش و پشتکار مردم ما .

در بخش پرسش و پاسخ، یکی از حاضران از شیرین عبادی پرسید: چرا شما که حمایت بین المللی دارید یک حکومت در تبعید را اعلام نمی کنید؟

عبادی گفت: من مدافع حقوق بشرم، نه سیاستمدار. من فقط تلاش و آرزو می کنم در میان مردم ایران بصورت یک انسان عادی زندگی کنم و سخنگو و مدافع حقوق مردم خاموش باشم.

در سئوالی دیگر یکی از حاضران پرسید: درانتخابات آینده شما پیشنهاد می کنید ما به چه کسی رای بدهیم؟

عبادی گفت: من پیشنهاد می کنم شما به آزادی رای بدهید. آنچه مهم است، اینست که مردم آزاد باشند و به آن کسی که می خواهند رای بدهند.

یکی دیگر از حاضران پرسید: زمانی که آقای خاتمی رئیس جمهور شد صحبت از این بود که به قتل های سال 1367 رسیدگی می شود. آیا این کار صورت پذیرفت و نتیجه آن به کجا ختم شد ؟

عبادی در پاسخ گفت: کشتار سال 67 را من هم به یاد دارم و من هم یکی از بستگانم را در آن کشتار از دست دادم؛ اما بدانید که قتل های ایران تنها قتل های سال 67 نیست. از هر حادثه هم بموقع ودر جای خود یاد خواهد شد و تا آنجائی که به یاد دارم چنین قراری در دوره آقای خاتمی نبود و البته اقدامی هم در این مورد صورت نگرفت.

عبدالکریم لاهیجی در این جا اضافه کرد :

رسیدگی به قتل های زنجیره ای سیاسی در زمان خودش، یعنی همان زمانی که آقای خاتمی و دولت ایشان رسما اعلام کردند که عوامل وزارت اطلاعات دست به این کار زده اند، دیدید که چه نتیجه ای داد! . به این ترتیب فکر می کنید که این ها توانائی رسیدگی به قتل های سال 67 را داشته و دارند؟ .

می دانید که گورستان خاوران یکی از محل های دفن کشته شدگان سال 67 را می خواستند تخریب کنند که با اعتراضات در داخل و خارج مواجه شدند و فعلا این طرح را کنار گذاشته اند. در حالی که برای این کارشان هیچ اطمینانی نیست.

در پایان خانم شیرین عبادی اضافه کرد:

مشکلاتی را که در این وقت محدود و بصورت مختصر شنیدید همه بخوبی به آن آگاهیم و می دانیم, اما بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به مردم ایران مربوط می شود نه به سربازان خارجی. به عبارت دیگر ما نه تنها با حمله نظامی به ایران مخالفیم، بلکه با تهدید به حمله نظامی هم مخالفیم. زیرا باعث می شود وضعیت حقوق بشر در ایران مورد تهدید بیشتری واقع شود و حکومت به دستاویز حفظ امنیت ملی آزادی های فردی و سیاسی را محدودتر کند. ما این را می دانیم که آزادی هدیه ای نیست که به کشورهائی که فاقد آن هستند پیشکش شود. اصولا حقوق بشر را با بمب خوشه ای به سر مردم کشوری نمی ریزند. باید بدانیم که رسیدگی و حل مشکلات و مسائل ما، به مردم ما مربوط است و بدین گونه است که ایرانیان کوشش می کنند تا ایرانی آباد و آزاد را بسازند .

مصاحبه قاضی شرع قتل عام سیاسی 1367
جمهوری اسلامی
بزرگ ترین مدافع حقوق بشر!



حجت‌الاسلام ‌والمسلمین ابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه در جمع خبرنگاران در حاشیه اولین همایش پیشگیری از وقوع جرم، نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی را پاس داد به دفاع سیاسی دولت جدید امریکا از حقوق بشر با هدف فشار آوردن به ایران!

رئیسی که یکی از قضات شرع قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 است، دراین مصاحبه گفت:

روش دولت جدید آمریکا برای فشار آوردن است. وقتی این دولت با شعارهایش روی کار آمد پیش‌بینی می‌شد کار سیاسی کند نه حقیقی.

خانم کلینتون ابتدا اولین ناقض حقوق بشر که اسراییل است را محکوم کند و به آنها کمک تسلیحاتی ندهد سپس معلوم می‌شود که نگاه آنها تغییر کرده است.

جمهوری اسلامی ایران در نگاه ملت‌ها مهمترین حامی بشر است، موضوع حقوق بشر، سیاسی است. اقلیت های دینی (لابد از جمله بهائی ها، دراویش و یک سوم جمعیت اهل سنت ایران که مساجدشان را یا بسته اند و یا ویران می کنند) طبق قانون اساسی دارای حقوقی هستند و در مجلس نماینده دارند و نماینده‌های آنها اعلام کرده‌اند که ما از تمام حقوق خود برخوردار هستیم و اگر کسی شک دارد می‌تواند از آنها سوال کند. شهروندان یهودی، زرتشتی و مسیحی در کنار شهروندان مسلمان از تمام حقوق خود برخوردار هستند.


5 سال بعد از محکومیت 8 ساله
جنازه یک زندانی دیگر
از زندان رجائی شهر خارج شد



از سوی برخی سایت های خبری اعلام شده است که یک زندانی زندان رجائی شهر بنام "امیر حشمت ساران" به بیمارستانی در خارج از زندان رجایی شهر منتقل شد و روی تخت بیمارستان در حالی که دستانش با دستبند به دستگیره تخت قفل شده بود، به کُما رفته و جان باخته است. در موارد گذشته جسد زندانیانی مانند اکبر محمدی، ولی الله فیض مهدوی، ابراهیم لطف الهی ... به خارج از زندان منتقل شده است. در موارد قبلی فشار خون و سکته ناشی از اعتصاب غذا بعنوان دلائل مرگ اعلام شده بود اما معلوم نیست "امیرحشمت ساران" به چه دلیل جان خود را از دست داده است. خودکشی نیز از جمله دلائلی است که مسئولین زندان ها بعنوان دلیل مرگ زندانیان سیاسی اعلام کرده اند. از جمله درباره دکتر زهرا بنی یعقوب. اما در اکثر موارد گزارش پزشکی قانون آثار شکنجه روی بدن زندانی را تائید کرده است.

امیر حشمت ساران به اتهام تشکیل گروه غیرقانونی به 8 سال زندان محکوم شده بود و در 5 سال گذشته تنها یک بار توانست از زندان به مرخصی برود.

سفر احمدی نژاد به ارومیه
استقبال با لنگه کفش
بدرقه با کیسه کیسه نامه




چهارشنبه چهاردهم اسفند- احمدی نژاد برای دیداری یک روزه به شهر اورمیه سفر کرد. ساعت ۲ بعد از ظهر با کاروانی از اسکورت امنیتی از فرودگاه اورمیه حرکت کرده و پس از طی مسیری نسبتاً طولانی برای سخنرانی در استادیوم تختی شهر اورمیه حضور یافت. سفر او به ارومیه حاشیه هائی دانستنی و خواندنی داشت، از جمله پرتاب کفش و اشیای مختلف به سوی احمدی نژاد. اتومبیل های همراهان احمدی نژاد با پیرمردی که برای دادن نامه به احمدی نژاد وارد خیابان مطهری شده بود تصادف کرده و سپس به راه خود ادامه دادند. مردمی که شاهد این صحنه بودند از پیاده رو به خیابان به سرازیر شده و جلوی اتومبیل ها را گرفتند. وقتی آمبولانس کاروان از کمک به پیرمرد زخمی خودداری کرد بین مردم و نیروهای لباس شخصی همراه کاروان درگیری مختصری پیش آمد. در نهایت با هو کردن مردم آمبولانس مجبور به انتقال پیرمرد زخمی به بیمارستان شد. در حرکت اعتراضی تعجب آوری که همه مردم را شوکه کرد وقتی اتومبیل رئیس جمهور در میدان ولایت فقیه به سوی خیابان امام حرکت می کرد و احمدی نژاد از اتومبیل روباز به سوی مردم دست تکان می داد از مقابل موسسه مالی مهر ( واقع در میدان ولایت فقیه – مرکز) لنگه کفشی به سوی احمدی نژاد پرتاب شد. مأموران به سوی مردم هجوم بردند ولی علیرغم جستجوی فراوان موفق به دستگیری کسی نشدند و بعد از اندکی فرد دیگری نیز در اول خیابان امام کلاه سیاه رنگی به سوی احمدی نژاد پرتاب کرد. همه مردم شاهد این حرکات اعتراضی بودند و این موجب شد که اتومبیل احمدی نژاد به سرعت از محل فاصله بگیرد.

نكته قابل توجه این سفر نامه های مردمی بود که تعداد بی شمار آنها حاکی از وضعیت سخت مردم می باشد. مسئولان استانداری آذربایجان غربی با ایجاد پایگاه های مختلف در مسیر حرکت احمدی نژاد اقدام به جمع آوری نامه ها می کردند که در مقابل هر یک از این پایگاه های جمع آوری نامه، صدها نفر تجمع کرده بودند. در یکی از پایگاه ها واقع در خیابان کاشانی نامه مشکلات مردم به حدی بود که توسط وانت تویوتا حمل گردید.